کد مطلب:88600 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:579
پرهیزگاران از اعمال كم خود خشنود نیستند، همت والای آنها وافق وسیع فكری آنها اجازه نمی دهد كه به عمل كم اعتناء و اكتفاء كنند، آنها برای اعمال كم ارزشی نمی بینند و اعمال فراوان خود را زیاد نمی بینند. در كتاب «الغارات» از بعضی از اصحاب علی (ع) نقل شده كه به او گفته شد «كم تصدق؟ الا تمسك؟ قال: انی لو اعلم ان الله قبل منی فرضا واحدا لامسكت ولكنی و الله ما ادری اقبل الله منی شیئا ام لا»، چقدر صدقه و انفاق می كنی؟ آیا دست نگه نمی دارید از انفاق كردن؟ گفت: اگر می دانستم خداوند یكی از اینها را از من قبول كرده دست نگه می داشتم، ولی چه كنم به خدا قسم نمی دانم چیزی از من قبول كرده یا نه.[1]. و چگونه اعمال خود را هر چند فی نفسه كثیر باشد، در مقابل نعمتهائی كه خدا به آنها داده زیاد شمارند. [صفحه 118] امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه چقدر عالی می فرماید: «و ما قدر اعمالنا فی نعمك و كیف نستكثر اعمالا نقابل بها كرمك»، ارزش اعمال ما در برابر نعمتهای تو چیست و چگونه زیاد تلقی كنیم اعمالی را كه به وسیله آن با كرم تو مقابله می كنیم. در جای دیگر از همین دعای شریف می فرماید: «افبلسانی هذا الكال اشكرك ام بغایه جهدی فی عملی ارضیك و ما قدر لسانی یا رب فی جنب شكرك و ما قدر عملی فی جنب نعمك و احسانك»، آیا با این زبان الكن شكر تو گذارم، یا به نهایت تلاشم در عملم راضیت كنم، و ارزش زبان من ای پروردگارم در كنار شكر تو چیست، و ارزش عمل من در كنار نعمتها و احسان تو چیست؟! آری تمام عبادات عمر مرا اگر جمع كنند، كجا می تواند، در مقابل یك نعمت الهی مقابله كند، آیا می شود نعمت چشم و زبان و لب را همین سه تا را كه در آیه قرآن آمده: «الم نجعل له عینین و لسانا و شفتین»[2] شكر گزارد، آیا تامل در این نعمتها كرده ای كه بخش عظیمی از مدركات و یافته های ما از طریق چشم است و زبان وسیله ی انتقال معلومات است، آیا دقت در كار این تكه گوشت كوچك كرده ای كه در فضای كوچك دهان چه می كند، و چه نمایشی از تحرك و اعجاز می دهد، آیا فكر كرده ای اگر لب نداشتی، قادر به خوردن غذا نبودی، قادر به حفظ آب دهان خود نبودی، و بسیاری از مخارج حروف را نمی توانستی اداء كنی، و چقدر نازیبا می شدی؟! خدایا تو خود می دانی كه ما قادر به شكرگزاری نیستیم، و ای كاش به اندازه ی آن پرنده ی كوچكی كه در روز عید، ران ملخی به مجلس جشن سلیمان برد، باشیم، شما خوب دقت كنید كه پرنده كوچكی می خواهد برای سلیمان هدیه برد، كدام سلیمان، سلیمانی كه قرآن درباره ی او می گوید: باد مسخر او بود كه هر صبح تا ظهر و هر ظهر تا شب به اندازه ی یك ماه راه می پیمود، چشمه ی مس (مذاب) برای او روان [صفحه 119] شده بود، جنیان به خدمت او بودند، و هر چه سلیمان می خواست برای او فراهم می كردند، معبد و مجسمه و تصویر و ظروف غذا همانند حوضهای بزرگ و دیگهای ثابت (كه از بزرگی قابل حمل و نقل نبود) برای او می ساختند.[3] سلیمانی كه امر كرد جنیان برای او بساطی از ابریشم و طلا بسازند، و با خواص بر آن می نشست، و بر آن بساط ششصد هزار كرسی بود و برای حضرت سلیمان تختی مرصع در وسط كرسیها بود، و بر كرسیها علماء و انبیاء می نشستند، و باد صبا مسخر او بود، و به دلیل اینكه هر صبح و هر بعد از ظهر به اندازه ی یك ماه را طی می كرد، اول روز كه از مكه راه می افتاد نهار را در كوفه و سپس از كوفه به شام می رفت و شام را در شام صرف می نمود.[4] سلیمانی كه گفت «رب هب لی ملكا لا ینبغی لاحد من بعدی انك انت الوهاب» پروردگار من ملك و پادشاهی به من عنایت فرما كه احدی بعد از من نصیبش نشود همانا تو بخشنده ای. سلیمانی كه امام صادق (ع) وقتی از معنی این آیه مورد سوال قرار گرفتند، فرمودند: سلیمان اراده كرد ملكی را كه برای احدی بعد از او نیاید كه بگوید پادشاهی سلیمان با غلبه و قهر و لشكركشی مثل سلاطین دنیا بود، پس خداوند باد، پرنده و حیوانات وحشی را مسخر او كرد، و پادشاهی او را از پادشاهی ملوك تمییز داد، تا مردم بشناسند كه ملك سلیمان را خدا به او اعطاء كرد.[5]. حال در روز عیدی این پرنده كوچك می خواهد برای سلیمان هدیه ببرد، ران ملخی را برداشته و به نزد او می آورد، و به سلیمان (ع) می گوید گرچه هدیه من در برابر عظمت تو و دستگاه تو بسیار ناچیز است ولی هدیه هر كس را با خودش می سنجند. [صفحه 120] زارت سلیمان یوم العید قبره ترنمت بفصیح القول و اعترفت روز عیدی قبره ای (به آن چكاوك یا كاكلی هم گویند كه تقریبا كمی كوچكتر از گنجشك است) به دیدن سلیمان آمد، و ران ملخی را در حالی كه در دهان داشت آورد، شیوا و رسا به خواندن پرداخت، و اعتراف كرد كه هدیه ها بر حسب قدر و اندازه هدیه كننده آنهاست. خدایا تو خود می دانی اعمال ما در برابر دستگاه تو از ران ملخی كمتر و عظمت تو بیشتر از سلیمان و قابل مقایسه نیست، ولی به كرمت بنگر به اعمال ما! باری پرهیزگاران چگونه به اعمال خود امیدوار شوند و به آنها مغرور و غره شوند كه می دانند تا مشمول رحمت و فضل الهی نشوند، ره به جائی نمی برند، آنها كه هیچ، پیامبر گرامی هم به لطف الهی دل بسته است. در روایتی از رسول خدا آمده كه فرمودند: «اعلموا انه لن ینجو احد منكم بعمله قالوا: و لا انت یا رسول الله؟ قال: و لا انا، الا ان یتغمدنی الله برحمه منه و فضل»، آگاه باشید كه احدی از شما بوسیله ی عملش نجات پیدا نمی كند، گفتند: حتی شما یا رسول الله؟ فرمود: آری و من نیز مگر این كه خداوند مرا در رحمت و فضل خود گیرد.[6]. ما چه كرده ایم كه توقع نجات داشته باشیم، چه مقدار عمل انجام داده ایم كه بشماریم، مولی الموحدین علی (ع) در خطبه ی 52 نهج البلاغه چنین می فرماید: «فو الله لو حننتم حنین الوله العجال و دعوتم بهدیل الحمام و جارتم جوار متبتلی الرهبان و خرجتم الی الله من الاموال و الاولاد التماس القربه الیه فی ارتفاع درجه عنده او غفران سیئه احصتها كتبه و حفظتها رسله لكان قلیلا فیما ارجو لكم من [صفحه 121] ثوابه و اخاف علیكم من عقابه»، به خدا قسم اگر ناله زنید مانند شتری كه فرزندش را گم كرده، و صدا بلند كنید مانند صدای كبوتر در حال ناراحتی و فریاد زنید فریاد رهبانانی كه گوشه ای برای عبادت انتخاب كرده اند و اموال و اولاد را در راه خدا دهید به خاطر نزدیكی و قرب به خداوند، و ارتفاع درجه در نزد او، یا آمرزش گناهی كه كتابهای الهی ثبت كرده، و رسولانش و ملائكه حفظ كرده اند، بسیار قلیل است، در مقابل آن ثوابی كه برای شما امید دارم و عذابی كه بر شما می ترسم.[7] یعنی اگر این همه كار كنید، برای تقرب به خدا، یا آمرزش گناهی، بسیار كم است. در اینجا به چند حدیث كه مرحوم خوئی در ذیل این فراز در شرح خود آورده، اشاره كنم كه خالی از لطف نیست: 1- از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمودند: «ثلاث قاصمات الظهر: رجل استكثر عمله و نسی ذنوبه و اعجب برایه»، سه چیز شكننده كمر است: مردی كه عمل خود را كثیر شمارد و گناهانش را فراموش كند، و عجب او را گرفته از رای و عمل خود خوشنود باشد.[8]. 2- از امام صادق (ع) است كه فرمودند: ابلیس گفته اگر در سه مورد بر فرزند آدم تسلط یابم دیگر باكی از اعمال او ندارم زیرا عملش غیر مقبول است، زمانی كه عمل خود را بسیار شمارد و گناهان خود را فراموش كند، و عجب او را بگیرد.[9]. 3- سماعه گوید سمعت اباالحسن (ع) یقول: «لا تستكثروا الخیر و لا تستقلوا قلیل الذنوب» شنیدم از اباالحسن ظاهرا امام هفتم (ع) باشند می فرمود عمل خیر را زیاد نشمارید، و كوچكترین گناهان را هم كوچك نشمارید.[10]. [صفحه 122] 4- در حدیثی از امام صادق (ع) آمده كه رسول الله در حدیثی فرمودند: موسی بن عمران از ابلیس پرسیدند: مرا خبر ده به گناهی كه اگر انسان مرتكب شود، تو بر او مسلط شوی، گفت: زمانی كه نفس او او را به عجب واداشت و عمل خود را زیاد شمرد و گناه در چشمش كوچك شد.[11] گویا این سه هر كدام معلول قبلی است وقتی عجب آمد عمل را زیاد شمرده و در نتیجه به اتكاء اعمالش كه زیاد پنداشته گناه را كوچك می شمارد. 5- در حدیث جالبی نقل شده است كه خداوند عزوجل به حضرت داود فرمود: یا داود بشارت بده گناهكاران را و بترسان صدیقین را، حضرت داود (تعجب كرده) گفت: چگونه بشارت به گناهكاران دهم و صدیقین را بترسانم؟ فرمود: یا داود بشارت بده گنهكاران را به این كه قبول می كنم توبه را و از گناه می گذرم و می بخشم، و صدیقین را بترسان از این كه عجب به اعمالشان پیدا كنند، زیرا بنده ای نیست، كه خدا به حساب دقیق كشد، و هلاك نگردد.[12] خداوند ما را مشمول رحمت و فضل خود قرار دهد انشاء الله آمین رب العالمین. مرحوم الهی در ذیل این دو فراز (لا یرضون من اعمالهم بالقلیل و لا یستكثرون الكثیر) گوید: ز بس در كار طاعت پر شتابند ز بس در بند فرمان حبیب اند به اندك جام آنان نیست سرشار نسازد شادمانشان جز كه با دوست غرض در كارشان با سعی بسیار [صفحه 123] الهی رسم پاكانم بیاموز بیفزا بر نكوئی اشتیاقم ز هر كار اندر این نیت بدارم بكار خدمتم یا رب قوی ساز به نور عشق روشن كن چراغم
37- لا یرضون من اعمالهم القلیل 38- و لا یستكثرون الكثیر
اتت بفخذ جراد كان فی فیها
ان الهدایا علی مقدار مهدیها
حریص اندر عبادت بی حسابند
به نیكوئی حریص و بی شكیبند
هم افزون را كم انگارند بسیار
نگنجد در میانشان هر چه جز اوست
نباشد غیر شوق دیدن یار
روانم را به نور خود بیفروز
بشهد عشق شیرین كن مذاقم
كه جان بر طاعت جانان سپارم
ز هر كارم جز این خاطر بپرداز
بده از هر چه جز یادت فراغم
صفحه 118، 119، 120، 121، 122، 123.